English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5830 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
control lock U وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lock up U در محلی محصور کردن
lock up <idiom> U اطمینال کامل از موفقیت
lock up U حبس کردن
lock up U بازداشتگاه
lock up U حبس
lock up U توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock up U وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock up U وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock up U زیر قفل نگه داشتن
lock out U حبس کردن
to lock off U جدا کردن
lock out U حبس کردن تحریم کردن
to lock out U پشت در
lock out U قفل کردن
to lock out U نگاه داشتن
lock on U باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock in U از بیرون در را روی کسی بستن
lock on U قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock out U تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock out U درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out U تعطیل کارخانه
lock out U بسته شدن کارخانه
lock away U درجای قفل شده نگه داشتن
lock U طره گیسو
lock U بغل گرفتن
lock U قفل گلنگدن
lock U چفت
lock U بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock U قفل شدن
lock U راکدگذاردن
lock U محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock U سدبالابر چشمه پل
lock U سد متحرک
lock U چفت و بست مانع
lock U قفل چخماق تفنگ
lock U دسته پشم
lock U چفت شدن
lock U قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock U قفل کردن
lock U مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock U عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock U همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock U قفل کردن بستن قفل
lock U قفل
lock U محکم نگهداشتن
check lock U ساعت امتحان کننده
under lock and key U زیر قفل
two bolt lock U قفل دو زبانه
hydraulic lock U قفل هیدرولیکی
ignition lock U قفل موتور
pollack or lock U یکجور ماهی روغن
time lock U گاه قفل
lock dial U تنظیمقفل
check lock U مهره پشت گیر
flint lock U چخماقی
lock rail U ریلقفلشده
lock ring U حلقهقفل
vapor lock U قطع کامل جریان سیال
gust lock U قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
arm lock U قفلبازو
dead lock U مانع
bail lock U قفل قرقره ماهیگیری
equipment lock U قفلتجهیزات
drawbar lock U قفلمیلهکشنده
key lock U قفلرمزی
cycle lock U قفلدوچرخه
dead lock U اشکال
dead lock U کوچه بن بست
dead lock U وقفه
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
column lock U قفلپایه
dead lock U گیر کردن گیر
die lock U گیره حدیده
canal lock U سرمتحرککانال
time lock U قفل ساعتی
keep under lock and key U مهر و موم کردن
light lock U درب نوربند
puzzle lock U قفل رمزی
putlog or lock U زیرتختهای
putlog or lock U چوب بست
putlog or lock U تیر افقی
cylinder lock U قفل میلهای
lock spit U شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
lock spring U قاب ساعت فنری
lock step U محدود
lock step U گیردار
lock torque U قفل پیچش
percussion lock U ماشه تفنگ
lock washer U واشر پشت گیر
lock washer واشر قفلی
net lock U قفل چهارراه
lock step U غیر قابل انعطاف
lock option U اختیار کاربرد قفل
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
light lock U نوربند
lock chain U زنجیربرای بستن چرخ
lock code U رمز قفل
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
lock hospital U بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
scalp lock U کاکل
safety lock U چفت ضامن سلاح
safety lock U قفل ضامن
safety lock U ضامن اسلحه
safety lock U قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
lock nut U مهره قفلی
rim lock U قفل دو راه
rim lock U سیم بند دو راه
lock nut U مهره پشت گیر
net lock U سیم بند چهارراه
lock switch U کلیدقفل
lock-chamber U منفذقفل
tape lock U قفلنوار
swivel lock U قفلچرخان
switch lock U دکمهقفل
firing lock U قفل اتش
door lock U قفل در
door lock U کلید خانه
door lock U قفل
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
mortise lock U قفل و بست
air lock U راهروی فشار
air lock U دریچه هوابند
advisory lock U قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
air lock U اطاقک فشارهواپیما
letter lock U قفل حروفی
lock-up garage U صندوقامانات
elf lock U گیس جنی
ankle lock U فیتیله پیچ
elf lock U زلف ژولیده
combination lock U قفل حروفی
tubular lock U قفلمیلهای
elf lock U موی درهم برهم
flint lock U تفنگ
shift lock key U دکمهقفل
steering column lock U قفل فرمان اتومبیل
steering wheel lock U قفل غربالک
num lock key U کلید Lock Num
lock with wooden bolt U کلیدان
side-tilt lock U قفلکنندهکناری
lock, stock, and barrel U با همه چیز
blade tilting lock U قفلتیغهواژگون
outside hook and overan lock U لنگ تندر
caps lock key U کلید Lock Caps
side wall of a lock U بدنه سد دریچهای
To lock horns with someone. To take issue with someone. U با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
To insert the key in the lock. U کلید را به قفل زدن
scroll lock key U کلید Lock Scroll
num lock key U کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
lock filling opening U قفلبازکنندهمکش
lock filling intake U قفلمکش
lock in base tube U لامپ قفلی
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
mortise dead lock U قفل توکار
horizontal motion lock U دستهتنظیمافقی
lock emptying system U قفلسیستمتخلیه
Luer-Lock tip U لوئر
laboratory air lock U آزمایشگاهحبسهوا
camera platform lock U محلقفلدوربینبهپایه
Luer-Lock tip U نوکلاک
air lock caisson U صندوقه تحت فشار
lift cord lock U قفلطناببالابر
rip fence lock U قفلشکافنردهای
lock filling and emptying system U دستگاهتخلیهوپرکردن
lock filling and emptying opening U قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
interior door lock button U دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
Be sure to lock ( shut , close ) the door . U مبادا در راباز بگذاری
external tooth lock washer U قفلواشوندهدندانهای
internal tooth lock washer U واشرداخلدندانهای
The key stuck in the door lock . U کلید درقفل گیر کرد
lock the barn door after the horse is stolen <idiom> نوشدارو پس از مرگ سهراب
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb> U کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
control U نظارت و ممیزی کردن
control U بازرسی کردن
control U نظارت کردن
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
control U کنترل کردن فرمان
control U اختیار
self-control U خودداری
control U بازدید
control U بازرسی نظارت جلوگیری
self control U خودداری
self control U مسک نفس
self control U کف نفس
self control U قوه خودداری
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control U واپاد
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
self-control U خویشتنداری
self-control U خودگردانی
control U توپزن دقیق
control U کنترل
control U کنترل کردن
control U نظارت کردن تنظیم کردن
control U بازرسی
control U کنترل بازبینی
to keep under control U تحت نظارت نگه داشتن
control U کاربری
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control U نظارت
Recent search history Forum search
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2مقررات و دستورالعمل‌هاي مربوط به كنترل فضاي كشور
1این جمله اسپانیایی هستش و معنی فارسیش رو میخوام . باگوگل ترنسلیت این معنیشه:متعلق به خانواده پروکوم است و در مفهوم انتخاب گنجانده شده است . اگه میشه معنی جمله اسپانیایی اگه هم نمیشه فقط معنی پروکوم ؟
1معنی کلمه procom
0piezo drive
0Powertrain control module
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com